جرایم سودمدار در سنجه انتخاب عقلانی و روان‌شناسی تکاملی

نوع مقاله : علمی - پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکترای حقوق جزا و جر مشناسی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران.

2 دانشیار، گروه حقوق جزا و جرم شناسی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.

3 استاد، گروه حقوق جزا و جرم شناسی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران.

4 ستادیار، گروه روانشناسی بالینی، دانشکده روا نشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران،ا یران.

چکیده

نظریه‌های انتخاب عقلانی در تبیین جرایم سودمداری مانند کلاهبرداری، خیانت در امانت و سایر جرایم مالی، تبیین‌های نسبتاً موفقی ارائه می‌دهند؛ چراکه بر توانایی مرتکب جرم در محاسبۀ هزینه و فایده تکیه دارند که این موضوع با ماهیت مالی جرایم سودمدار همخوانی قابل‌ملاحظه‌ای نشان می‌دهد. بااین‌حال پیش‌فرض اساسی یک نظریۀ مبتنی‌بر انتخاب عقلانی این است که افراد به‌عنوان کنشگران آگاه و محاسبه‌گر همیشه باید با خودمحوری رفتار کنند؛ اما این پیش‌فرض با واقعیت اجتماعی انسان همخوانی ندارد چراکه میزان رفتارهای همکارانه در جوامع انسانی بسیار گسترده است. در حقیقت نظریه‌های انتخاب عقلانی در تبیین فرایندهای شناختی مرتبط با تصمیم‌گیری مجرمانه چندان موفق عمل نمی‌کنند.
از سوی دیگر روان‌شناسی تکاملی به‌عنوان یک رویکرد تعاملی تلاش می‌کند این موضوع را تبیین کند که رفتارهای فرصت‌طلبانه که منتهی به جرایم سودمدار می‌شوند محصول جانبی راهبردهای پایدار همکارانه به‌شمار می‌روند؛ راهبردهای پایدارِ همکارانه درنتیجۀ سازکارهای روان‌شناختیِ تکاملی مانند نظریۀ ذهن، همدلی و احساس انصاف‌ و به‌منظور انطباق انسان‌ها با محیط‌زیست پیچیدۀ آنها به‌وجود آمده‌اند. این سازکارها زمینۀ ثبات و انتقال رفتارهای همکارانه را در اجتماع به‌وجود می‌آورند؛ اما همین سازکارها درصورت نیاز، ابزار کافی برای اجرای راهبردهای فرصت‌طلبانه را نیز در اختیار انسان قرار می‌دهند. این دو دسته راهبرد به لحاظ نحوۀ اجرا، به شدت پویا هستند و در یک نبرد تسلیحاتی دائمی برای بهبود روش‌های خود قرار دارند.
پژوهش پیش‌رو از یک روش توصیفی ـ تحلیلی بهره می‌گیرد. همچنین از حیث جهت‌گیری، بنیادین محسوب می‌شود. روش جمع‌آوری داده‌ها کتابخانه‌ای است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Instrumental Crimes in terms of Evolutionary Psychology and Rational Choice Theory

نویسندگان [English]

  • Vahidreza Masoumi 1
  • Behzad Razavifard 2
  • Hossein Gholami 3
  • Farideh Hosseinsabet 4
1 PhD Student in Criminal law and Criminology, Faculty of Law and Political Sciences, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran.
2 Associate Professor, Department of Criminal law and Criminology, Faculty of Law and Political Sciences, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran.
3 Full Professor, Department of Criminal law and Criminology, Faculty of Law and Political Sciences, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran.
4 Assistant Professor Department of Clinical Psychology, Faculty of Psychology & Educational Sciences, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran.
چکیده [English]

The rational choice theories are empowered on explaining the instrumental crimes such as fraud, malversation and other financial crimes. It is due to the consonant of economic human as agent who can evaluate the costs and benefits of consequences his behavior and the financial nature if instrumental crimes. One of the crucial assumptions of rational choice theory is to consider human being as people who are aware and their behavior is egoistic. There is not any harmony between the real society and mentioned assumption, as we can see there are lots of cooperative behaviors among people. The rational choice theories are not successful in explaining criminal decision making cognitive process.

On the other hand, evolutionary psychology as an interactional approach tries to explain that the fraudulently behaviors which end to instrumental crimes, are emerge from cooperative and sustainable strategies. Cooperative and sustainable strategies are emerged as the consequences of evolutionary psychological mechanism such as theory of mind, empathy and the sense of fairness that are related to cooperative strategies. In some cases these mechanisms pave the way for transmission and stability of cooperative behaviors; but in some occasions they provide necessary situation for executing free riding strategies for people.
This is a descriptive analytic study that is based on fundamental orientation. The data of this paper has been collected based on secondary resources.

کلیدواژه‌ها [English]

  • instrumental crimes
  • evolutionary psychology
  • rational choice
  • natural selection
  • adaptive rationality

درآمد

جرم شناسی حوزۀ مطالعاتی ویژه ای است، چراکه در طول تاریخ پرفرازونشیب خود پذیرای نظریه هایی بوده است که از خاستگاه های بسیار متنوعی سرچشمه گرفته اند. زیست شناسی، جامعه شناسی، بوم شناسی، روان شناسی و اقتصاد تنها نمونه ای از علومی است که در جرم شناسی وارد شده اند و گاهی در تعامل با یکدیگر زمینۀ شکل گیری نظریه های جرم شناختی را فراهم آورده اند؛ اما نقطۀ آغازین جرم شناسی، زیست شناسی تکاملی بود. لومبروزو1 اساس فرضیه های خود را بر اثبات گرایی زیستی و مفاهیم تکاملی استوار ساخت.2 اگرچه روش نظریۀ او به دلیل نقاط ضعف اساسی، دیگر موردِتوجه نیست اما زیست شناسی تکاملی با تقویت مبانی علمی و فاصله گرفتن از افراط گرایی حاکم در روزهای آغازین خود، مسیر متفاوتی را در دامنۀ نظریه های جرم شناسی ادامه داد. امروز دیگر از ایده های نژادگرا و افراطی لومبروزو درباره سرشت انسان خبری نیست. جرم شناسان رویکرد تکاملی از نیاسانی3 حرفی به میان نمی آورند و نشانه های فطری بودن جرم را در مجرمان جستجو نمی کنند؛ آنان در مسیر متفاوتی قرار گرفته اند و به دنبال یافتن خصوصیات مشترکِ شناختی انسان ها با یکدیگر ند. جرم شناسی با رویکرد تکاملی در برخورد با یافته های سایر علوم ازجمله بوم شناسی، رفتار شناسی، ژنتیک و جامعه شناسی، این توانایی را یافته است که فرضیه های قابل توجهی در حوزۀ تصمیم گیری مجرمانه ارائه کند و ازاین جهت خود را به دایرۀ نظریه های عقلانی جرم نزدیک کند.

یکی از موضوع های جرم شناختی که نظریۀ انتخاب عقلانی و رویکردهای تکاملی نسبت به آن تبیین هم سطح4 اما متفاوتی دارند موضوع تبیین فرایند ارتکاب جرایم سودمدار5 است. جرایم سودمدار یا ابزاری آن دسته از جرایمی است که برای دستیابی به هدفی دیگر ارتکاب می یابد. بیشتر جرایم مالی همچون سرقت، کلاهبرداری، اختلاس و مانند آن در دستۀ جرایم سودمدار قرار دارند. این جرایم به سبب اینکه مستقیماً با هزینه و فایده و محاسبه در ارتباط اند، قابلیت زیادی دارند که موضوع یک فرضیۀ عقلانی باشند. رویکرد انتخاب عقلانی به جرایم سودمدار با نگاه عقلانیت اقتصادی مواجه می شود و رویکرد تکاملی به این موضوع با نگاه عقلانیت انطباقی6 برخورد می کند.

عقلانیت انطباقی به این معنا است که ذهن انسان برای غلبه کردن بر مسئله ها و مشکلات تکرار شونده ای که نقش اساسی در بقا و تولیدمثل او دارند به خوبی طراحی شده است.7 برای مثال توانایی فریب دادن درنتیجۀ یک سازکار روان شناختی تکاملی تحت عنوان «نظریۀ ذهن» ایجاد شده که نقش مهمی در بقای انسان داشته است. همین سازکار اما در محیط امروزی زمینۀ ایجاد برخی جرایم سودمدار مانند کلاهبرداری را فراهم می آورد.

در این پژوهش از شیوه خاصی از نظریه های تکاملی، برای تبیین جرایم سودمدار تحت عنوان روان شناسی تکاملی8 استفاده می شود.

روان شناسی تکاملی در تلاش برای توضیح رفتارهای اجتماعی موجودات زنده ازجمله انسان از دریچۀ تکامل است و به این موضوع می پردازد که انتخاب طبیعی، انطباق و سایر مؤلفه های تکامل چگونه بقای موجودات را وابسته به همکاری و حتی فداکاری کرده است.9 این رویکرد، در تلاش برای یافتن سازکارهای شناختی تکاملی10 موجودات است. فرایند تصمیم گیری نیز یکی از حوزه های جذاب برای روان شناسی تکاملی به شمار می رود. همین موضوع سبب نزدیکیِ روان شناسی تکاملی به حوزۀ جرم شده است. در حقیقت تصمیم گیری و انتخاب عقلانی، تبدیل به میدان آماده ای برای فرضیه پردازی توسط رویکردِ روان شناسی تکاملی شده است؛ چراکه در جرم شناسی معاصر به میزان قابل ملاحظه ای به تبیین های عقلانی پرداخته شده است و زمینه برای پژوهش های مکمل فراهم است. در تقسیم بندی های نظری مرتبط با جرم شناسی، رویکرد روان شناسی تکاملی به لحاظ سطح و ماهیت نظری شبیه نظریه های انتخاب عقلانی است و به لحاظ روشی نیز این دو دیدگاه در یک دسته بندی قرار می گیرند.

آنچه که موضوع این نوشته را برای مخاطبان حوزۀ جرم شناسی جذاب می کند دو پرسش است: پرسش نخست این است که چرا و چگونه راهبردهای همکارانه و تعاملی در انسان ها ایجاد شده است؟ این مسئله اگرچه پرسشی مرتبط با جرم شناسی محسوب نمی شود اما پاسخ به آن مخاطب را به سوی موضوعی جرم شناختی سوق می دهد که پرسش اصلیِ این پژوهش است: همکاری و تعامل چگونه زمینه های ایجاد جرایم سودمدار را فراهم می آورد؟ سؤال دوم در ظاهر دارای تناقض است: چگونه ممکن است همکاری که یک راهبرد برد ـ برد است به سوءاستفاده که راهبردی حاصل جمع صفر است منتهی شود؟ این تحقیق در تلاش است این تناقض ظاهری را از میان بردارد.

این دو مسئله به نوعی سؤالات فرعی و اصلی این پژوهش محسوب می شوند. این پژوهش برای پاسخگویی به این سؤالات به سراغ نظریه های حوزۀ عقلانی می رود اما با انحراف از تبیین های کلاسیک انتخاب عقلانی به سوی تبیین هایی خواهد رفت که عقلانیت را در بستر تکامل یا همان عقلانیت انطباقی فهم می کنند.

در اینجا باید توضیح داده شود که به سبب ماهیت تعاملی و چند لایۀ روش روان شناسی تکاملی، برای توضیح جرایم سودمدار راهی به جز توضیح شکل گیری زمینه های شناختیِ رفتارهای همدلانه وجود ندارد. چراکه این توضیح مقدمه ای برای شکل گیری راهبردهای غیرتعاملی مانند جرایم سودمدار است. درنتیجه پژوهش در سه لایه صورت می پذیرد.

لایه نخست: تبیین روان شناسی تکاملی و روش آن.

لایه دوم: تبیین سازکارهای تکاملی مرتبط با همکاری و چگونگی شکل گیری آن

لایه سوم: شکل گیری راهبردهای متقلبانه از دل راهبردهای همکارانه.

باتوجه به توضیح ذکر شده ساختار این پژوهش به این صورت است که بخش نخست روان شناسی تکاملی تعریف و روش آن بیان می شود. همچنین ارتباط روشی روان شناسی تکاملی با نظریۀ انتخاب عقلانی شرح داده می شود. این موضوع به دلیل مشابهت های نظری این دو روش ضروری است.

در بخش دوم سازکارهای مرتبط با همکاری و چگونگی شکل گیری آن بیان می گردد و از این رهگذر پلی به بخش سوم بسته می شود که به دنبال تبیین چگونگی شکل گیری راهبردهای مرتبط با جرایم سودمدار است.


۱- روان شناسی تکاملی

در این بخش مختصری دربارۀ روان شناسی تکاملی و روش پژوهش در این رویکرد سخن گفته می شود و در ادامه ارتباط میان روان شناسی تکاملی و نظریۀ انتخاب عقلانی بیان می گردد.

۱-۱- تعریف روان شناسی تکاملی

روان شناسی تکاملی یکی از رویکردهای نسبتاً جدید در روان شناسی است که در اوایل دهۀ ۹۰ قرن گذشتۀ میلادی توسط دو پژوهشگر به نام های «توبی»12 و «کاسمیدز»13 صورت بندی شد. در این رویکرد خصوصیات روان شناختی انسان، نتیجۀ فرایند تکاملی و انتخاب طبیعی14 در نظر گرفته می شود و نقش هریک از این خصوصیات در بقا و هماهنگی او با محیط موردِبررسی قرار می گیرد. روان شناسی تکاملی یک رویکرد ذهن گرا است و معتقد به وجود برنامه های شناختی در ذهن انسان از حین تولد است که باتوجه به مراحل رشد و نیازهای محیطی فعال می شوند.15 همچنین روان شناسی تکاملی از فرضیۀ تخصصی شدن این برنامه های شناختی برای انجام وظایف مشخص حمایت می کند؛ ازهمین رو در این رویکرد ذهن انسان به مانند مجموعه ای از ابزارهای شناختی در نظر گرفته می شود که هر یک به صورت تخصصی به انطباق انسان با محیط کمک می کنند. این ابزارهای شناختی تحت عنوان «سازکارهای روان شناختی تکامل یافته16» شناخته می شود و دارای مشخصه هایی به این شرح اند: هر سازکار برای پاسخ به یک مسئله و مشکل انطباقیِ مشخص تکامل یافته است، به طور ثابت در تمام انسان های متعارف مشاهده می شود و منحصر به افراد مشخصی نیست، فرایند رشد و فعال شدن این سازکارها نیاز به آموزش و تلاش آگاهانه توسط انسان ندارد، بدون هیچ آگاهی از منطق زیربنایی شان به کار بسته می شوند و از توانایی های عمومی تر پردازش اطلاعات یا رفتار هوشمندانه، مستقل هستند.17

بهترین مثال برای تصوری که روان شناسی تکاملی از ذهن انسان دارد چاقوی سوئیسی است. این چاقوها از چندین ابزار مختلف تشکیل شده که هر یک برای یک وظیفۀ مشخص طراحی شده است و برای وظیفۀ دیگر نمی توان از آن استفاده کرد. این ابزارها همان سازکارهای روان شناختی هستند.

اصلی ترین رقیب روان شناسی تکاملی رویکردِ «رفتارگرایی»18 است که ذهن انسان را به صورت یک دستگاه حل مسئلۀ عمومی درک می کند و بر این نظر است که مغز انسان مانند «لوح سفید»19 فاقد هرگونه سازکار روان شناختی و وظیفه های تخصصی است.20 تکیۀ اصلی در رویکرد رفتارگرایی بر رفتار و هر آن چیزی است که قابل مشاهده باشد؛ اما روان شناسی تکاملی تکیه اصلی خود را بر نحوۀ پردازش داده ها در دستگاه شناختی قرار داده است. به بیان ساده تر رفتارگرایی یک رویکرد برون نگر و روان شناسی تکاملی یک رویکرد درون نگر است.

برای نخستین بار «دلی»21 و «ویلسون»22 با تبیین جرایم خشن، از دیدگاه روان شناسی تکاملی، این رویکرد را به حوزۀ جرم شناسی وارد کردند. پس از این دو، پژوهشگری به نام «کانازاوا»23 با استفاده از تبیین دلی و ویلسون به تبیین جرایم مالی پرداخت. درحال حاضر پژوهش های بسیاری درزمینۀ روان شناسی تکاملی و جرم انجام شده و این رویکرد به یکی از اصلی ترین جریان ها در «جرم شناسی زیستی ـ اجتماعی»24 تبدیل شده است.25

۱-۲- روش روان شناسی تکاملی

روان شناسی تکاملی به لحاظ روشی از یک الگوی چندوجهی و تعاملی بهره می برد. الگوهای تعاملی در نقطۀ مقابل الگوهای علی ـ معلولی خطی قرار دارند؛ به این معنا که رابطۀ میان فاکتورها یک سویه و تک بعدی نیست. در روش های تعاملی، فاکتورها در یک فرایند رفت و برگشتی بر هم اثر می گذارند که این فرایند در یک بستر زمانی طولانی مدت و وضعیت مکانی نسبتاً مشخص رخ می دهد. برای نمونه روش روان شناسی تکاملی می خواهد عوامل محیطی و زیستی را در کنش با یکدیگر در بستری که انسان در آن تکامل یافته است (محیط انطباق تکاملی26) تبیین کند.

روش روان شناسی تکاملی یک الگوی نسبتاً ثابت برای تبیین خصوصیات روان شناختی انسان دارد. این الگو در چند گام به شرح زیر خلاصه می گردد:

در گام نخست محیط انطباق تکاملی تعریف می شود. این محیط باتوجه به مؤلفه های اساسیِ مکان هایی که انسان ها هزاران سال در آن زیست کرده اند تعریف می شود.27

در گام دوم مشکلاتی موردِشناسایی قرار می گیرند که در محیط انطباق تکاملی، به صورت مستمر و به میزان قابل توجه، بقا و توانایی تولیدمثل انسان را با خطر مواجه کرده اند. این موارد تحت عنوان «مسائل انطباقی28» موردِبررسی قرار می گیرند و شامل مواردی مانند پرهیز از شکارچیان، مقاومت در برابر عفونت، مذاکره برای جایگاه در سلسله مراتب اجتماعی، جذب شریک جنسی، جلوگیری از خیانت جنسی، محافظت از فرزندان، یافتن غذا، کسب و حفظ خوشنامی و بسیاری مشکلات دیگر می شوند.29

در گام سوم سازکارهای روان شناختی موردِشناسایی قرار می گیرند که برای کمک به رفع هر یک از این مسائل انطباقی ایجاد شده اند.

در گام چهارم توضیح داده می شود که انتخاب طبیعی از این سازکارها حمایت کرده است؛ چراکه تنها انسان هایی موفق به گذر از مسائل تکاملی شده اند که دارای سازکارهای هماهنگ با مشکلات باشند. درنتیجه به مرورزمان تمام انسان ها از آن سازکار بهره مند خواهند شد.30

در گام پنجم توضیح داده می شود که یک سازکار روان شناختی، برای افزایش احتمال بقا و موفقیت تولیدمثلی انسان ها چه هیجان ها، عواطف، ادراکات و قضاوت هایی را ایجاد می کند.

در گام ششم رفتارهایی که درنتیجۀ هیجان ها، عواطف، ادراکات و قضاوت ها ممکن است ایجاد شوند شرح داده خواهد شد. (جدول شماره ۱).


۱- ارتباط میان روان شناسی تکاملی و انتخاب عقلانی

ازآنجاکه روان شناسی تکاملی به لحاظ روشی به نظریۀ انتخاب عقلانی نزدیک است و در این پژوهش نیز به عنوان مکمل این نظریه در تبیین جرایم سودمدار معرفی می شود ضروری است مختصری دربارۀ نظریۀ انتخاب عقلانی و ارتباط آن با رویکرد روان شناسی تکاملی مطالبی بیان گردد.

نظریۀ انتخاب عقلانی یکی از اصلی ترین دیدگاه های جرم شناسی است که چگونگی تصمیم گیری مجرمانه را موردِبررسی قرار می دهد. مبانی این نظریه را برای نخستین بار در آرای اندیشمندان مکتب اصالت فایده مانند «بکاریا»32، «بنتام»33 و «میل»34 می توان جست که در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ میلادی زیست می کرده اند. در دورۀ معاصر این نظریه برای نخستین بار در علم اقتصاد صورت بندی شد و پس از آن به سایر علوم انسانی ازجمله جرم شناسی راه یافت.35

نظریۀ انتخاب عقلانی به مجموعه ای از ایده ها دربارۀ ارتباط میان مردم، ترجیحات و تصمیماتی که می گیرند تعبیر می شود. ازنظر انتخاب عقلانی، رفتارهای عقلانی برای رسیدن به نیازهای مشخص و ثابتی به وجود آمده اند که عموماً تحت عنوان «عقلانیت اقتصادی»36 شناسایی می شود.37

اساس نظریۀ انتخاب عقلانی بر حضور کنش گر «نیت مند»38 استوار شده است39 که می تواند اقدام به ارزیابی گزینه های موجود نماید و گزینه ای که برای او حداکثر مطلوبیت را ایجاد می کند، انتخاب کند. یکی از مشخصه های اصلی نظریۀ انتخاب عقلانی، فاصله گرفتن از تبیین های پیچیده دربارۀ رفتار انسان و ارائۀ یک تبیین ساده و کاربردی است.

نظریۀ انتخاب عقلانی، مبنای روش خود را بر اجتناب از به هم ریختگی در تبیین قرار داده است. همچنین سطح تحلیل نظریۀ انتخاب عقلانی سطح فردی است.40 به همین خاطر این نظریه از تحلیل های سطح کلان فاصله گرفته است. روش تبیین نظریۀ انتخاب عقلانی از جرایم بر اساس الگوی زیر صورت می گیرد:

۱- پایۀ اصلی این نظریه را سود شخصی تشکیل می دهد. در این معنا افراد به دنبال افزایش سود خود و اجتناب از هزینه برای خوداند.

۲- افراد می توانند ترجیحات خود را اولویت بندی کنند. ترتیب اولویت ها عموماً ثابت است اما باتوجه به اطلاعات جدید قابل اصلاح خواهد بود.

۳- ارزیابی افراد درمورد سود و هزینه هر نتیجه بر اساس اطلاعاتی است که جمع آوری کرده اند. جمع آوری اطلاعات خود بخشی از هزینه ها محسوب می شود. به این علت که افراد تصور می کنند که اطلاعات کافی دارند اما ندارند و یا در محاسبه دچار اشتباه می شوند، فایده موردِ انتظارشان ذهنی تلقی می گردد چراکه آنها لزوماً نمی توانند شناخت عینی دقیقی از فایده مورد ِانتظار خود به دست آورند.

۴- افراد بر اساس نتایج (مانند کالا، خدمات و مانند آن) اقدام به انتخاب عقلانی می کنند و نه بر اساس خصوصیات مرتبط به رفتارها یا کنش ها.41

ابزارهای مرتکب جرم در این دیدگاه، توانایی او در تشخیص آن چیزی است که در حین ارتکاب جرم رخ خواهد داد. الگوی انتخاب عقلانی کلاسیک به نحوی است که تصور می شود مرتکب جرم به تمام وجوه ارتکاب جرم آگاهی کامل دارد و فقط کافی است بتواند به صورت دقیق، اقدام به ارزیابی این موضوع کند که ارتکاب جرم می تواند منتهی به کسب منافع وی شود یا خیر؟ البته در برخی از رویکردهای انتخاب عقلانی مانند دیدگاه «عقلانیت محدود» این موضوع کمی کمرنگ تر شده است؛ در این الگو فرض می شود که مرتکب جرم به همۀ داده های مرتبط با جرم دسترسی ندارد و به دلیل وجود موانع شناختی نمی تواند بهترین تصمیم را اتخاذ کند42 ؛ اما همین که تصمیم مرتکب رضایت بخش و اصطلاحاً به حد کافی خوب باشد کافی است.43 در این دیدگاه، هر مانع شناختی در راه تشخیص سود و زیان، به مثابه خطای شناختی تصور می شود که مرتکب می تواند با شناسایی آن، اشراف خود را بیشتر کند. در انتخاب عقلانی محدود نیز مانند انتخاب عقلانی صرف، انگیزۀ مجرمانه پیش فرض گرفته می شود؛ اما جزئیات سازکارهای ذهنی مانند پیش بینی، انگیزش و انتخاب تحت تأثیر «نظریۀ بهرۀ کافی44» که تعریف جرم به عنوان فرصت را در مرکز خود قرار داده است، کمرنگ می شود.45

روان شناسی تکاملی نیز مانند نظریۀ انتخاب عقلانی از یک الگوی عقلانی پیروی می کند اما در چگونگی تبیین با این نظریه تفاوتی اساسی دارد. روان شناسی تکاملی پیشنهاد می کند برای تبیین فرایند تصمیم گیری مجرمانه به جای عقلانیت اقتصادی از عقلانیت انطباقی استفاده شود. عقلانیت انطباقی به جای «فایده»46 که بنای عقلانیت اقتصادی را شکل می دهد، مفهوم «شایستگی»47 را در کانون توجه قرار می دهد.

در نظریه عقلانیت اقتصادی هدف مرتکب از ارتکاب جرم حداکثر کردن فایدۀ موردِانتظار خویش است، اما در این نظریه، تعریف دقیقی از فایده ارائه نشده است. در دیدگاه های سودگرا معمولاً فایده با لذت تعریف می شده است48؛ اما به مرورزمان فایده تبدیل به هر چیزی شد که مرتکب از ارتکاب جرم مراد کرده باشد.49 تنها شرط برای تعریف فایده این بود که بتوان مسیر دستیابی به آن را با سود و زیان محاسبه کرد.

شایستگی در رویکرد روان شناسی تکاملی مشابه با فایده در نظریۀ انتخاب عقلانی عمل می کند. این مفهوم معنای فنی دقیقی دارد و آن موفقیت یک موجود زنده در انطباق با محیط به نحوی است که در انتقال ژن های خود به نسل آتی موفق عمل کند. به زبان ساده تر شایستگی به معنیِ موفقیت در افزایش تعداد فرزندان یک فرد در مقایسه با تعداد فرزندان به جای مانده از یک عضو متوسط جمعیت است.50 و51 شایستگی مطلوبیتِ موجود در یک تبیینِ مبتنی بر عقلانیت انطباقی است؛ یعنی مشابه مفهوم فایده که در نظریه انتخاب عقلانی موردِتوجه است.

اهمیت و محوریت شایستگی در نظریۀ روان شناسی تکاملی در این است که تکامل از گونه هایی حمایت می کند که خصوصیات فیزیکی و روانی منطبق با محیط خود داشته باشند و بتوانند به مشکلات موجود در اطرافشان به خوبی پاسخ گویند. چراکه موجوداتی که با محیط انطباق بیشتری داشته باشند در انتقال ژن های خود به نسل های آتی موفق تر خواهند بود.

شایستگی به این دلیل که به راحتی ازطریق سود و زیان قابل محاسبه است می تواند در قالب یک الگوی عقلانی عمل کند.

یکی از مشکلات انتخاب عقلانی در تبیین فرایند تصمیم گیری مجرمانه آن است که روش علی ـ معلولی حاکم بر این نظریه به صورت ایستا عمل می کند و توانایی تبیین چندمرحله ای ندارد. برای نمونه جرمی مانند کلاهبرداری را در نظر بگیرید:

کلاهبرداران دائماً در حال تغییر روش و ابزارهای فریب هستند. در نقطۀ مقابل، صاحبان اموال و متصدیان پیشگیری نیز در حال بهبود روش های خود برای جلوگیری از ارتکاب جرم اند. نظریۀ انتخاب عقلانی به این دلیل که تصویر ساده ای از دستگاه شناختی انسان ارائه می دهد توانایی کافی برای تبیین یک روش چندمرحله ای ندارد؛ اما یک نظریۀ تکاملی به دلیل تبیین تجربی تر و چندلایه ای که از فرایند تصمیم گیری ارائه می دهد، این توانایی را دارد که فرایند بهبود روش های پیشگیری از جرم و بهبود روش های مرتکبان جرم را در یک تبیین تعاملی چندمرحله ای، طراحی کند.

همچنین عقلانیت اقتصادی به اصولی مانند نیت مندی و خودمحوری متکی است. درحالی که عقلانیت انطباقی به این دلیل که معتقد است محاسبه عقلانی، توسط فرایند تکامل انجام می شود این قابلیت را دارد که در روش خود اتکای کمتری به این اصول نشان دهد. این موضوع سبب افزایش توانایی تبیین مبتنی بر عقلانیت انطباقی نسبت به رفتارهایی می شود که لزوماً با آگاهی و توجه رخ نمی دهند. تفاوت های این دو دیدگاه عقلانی را می توان در جدول زیر خلاصه کرد.

 

۲- شکل گیری راهبردهای همکارانه در جوامع بشری

همان طور که اشاره شد این نوشته به دنبال پاسخ به این پرسش است که راهبردهای همکارانه چگونه می توانند محملی برای شکل گیری راهبردهای متقلبانه و درنهایت ارتکاب جرایم سودمدار شوند؟ برای دستیابی به پاسخ این پرسش چاره ای به جز تبیین چگونگی شکل گیری رفتارهای همدلانه در انسان وجود ندارد. چراکه این تبیین مقدمۀ لازم برای ورود به موضوع اصلی پژوهش است.

یک روش تکاملی با استفاده از یک الگوی چندلایه و تعاملی این امکان را فراهم می کند که کنشگران در فرایندهای تکرار پذیر و رفت و برگشتی، به سطح قابل قبولی از تعادل و پایداری در اتخاذ راهبردهای همکارانه برسند؛ اما زمینه های اجرای این امکان باید در دستگاه شناختی انسان ها وجود داشته باشد، درغیراین صورت چنین رفتارهایی در انسان پایدار نخواهند بود. به همین خاطر برای اینکه رفتارهای پایداری مانند رفتارهای همکارانه شکل گیرد به وجود سازکارهای روان شناختی مشخصی نیاز است. این سازکارها باید بتوانند به صورت تکرار شونده ای زمینۀ استمرار چنین رفتارهایی را فراهم کنند و درنهایت منتهی به راهبردهای همکارانۀ قابل اتکا شوند.

این سازکارها در این فصل معرفی و ارتباط آنها با موضوع همکاری شرح داده می شود:

برای ایجاد رفتار همکارانه نخست باید این قابلیت وجود داشته باشد که بتوانیم افراد دیگر را که مانند ما فکر می کنند و احساساتی شبیه ما دارند شناسایی کنیم و خصوصیات آنان را به ذهن52 بسپاریم. این توانایی توسط سازکار روانشناختی «نظریۀ ذهن» موردِبحث قرار می گیرد. در گام بعدی باید هیجان هایی در ما وجود داشته باشند که در هنگام کمک به هم نوعان موجب ایجاد احساس مطلوب و درنتیجه احتمال تکرار این رفتارها شوند. هیجان «همدلی»53
انسان ها را قادر به بروز چنین رفتارهایی می کند. درنهایت نیز باید سازکاری وجود داشته باشد که زمینۀ سوءاستفادۀ افراد سودجو را از همدلی کاهش دهد. «احساسِ انصاف»54
چنین وظیفه ای برعهده دارد. در این مبحث این سازکارها تبیین می شوند.

۲-۱- نظریه ذهن سنگ بنای همکاری

همکاری بدون توجه به نظریۀ ذهن قابل تصور نیست.55 افراد جامعه باید بتوانند میان افراد گروه تمایز قایل شوند و درنتیجه بتوانند ازطریق گمانه زنی دربارۀ انگیزه و قصد آنها، تفاوت میان افراد همکار و افراد فریب کار را تشخیص دهند. همدلی دارای نشانه های شناختی و حسی مشخصی است که توسط افراد قابل دریافت است. در این معنا، نظریۀ ذهن به عنوان یک سازکار روان شناختی تکاملی، کمک می کند افراد بتوانند خود را جای فرد مقابل قرار دهند و مسائل را از زاویۀ او بررسی کنند. این سازکار کمک می کند که یک فرد بداند دیگران چه فکر می کنند و به چه نیاز دارند. همچنین این توانایی که یک فرد خود را جای دیگری فرض کند و از زاویۀ دید او به مسائل نگاه کند درنتیجۀ این سازکار ایجاد می شود. نظریۀ ذهن نقش مهمی در فرایند انتقال فرهنگی از نسلی به نسل دیگر ایفا کرده است.56
در اواخر قرن گذشته میلادی اعلام شد بالغ بر نیمی از پژو هش هایی که روی کودکان انجام شده دربارۀ نظریۀ ذهن بوده است.57 این سازکار شناختی تقریباً در ۲۱ ماهگی در کودکان به وجود می آید یعنی در این سن، کودکان به طور کامل متوجه وجود خود و استقلال خود از دیگران می شوند. در این سن، کودکان روبروی آینه تشخیص می دهند لکه ای که روی تصویرشان در آینه نقش بسته است را باید روی صورت خود جستجو کنند. توانایی تشخیص خود به عنوان یک فاعل شناسای مستقل، گام نخست نظریۀ ذهن است. کودکان به سرعت متوجه گام دوم نظریۀ ذهن می شوند و خواهند دانست که دیگران نیز مانند آنان توانایی فکر کردن دارند؛ این توانایی در آنان پیشرفت خواهد کرد؛ به نحوی که پس از چهار سالگی متوجه خطاهای ذهنی دیگران خواهند شد. کودکان در این سن متوجه می شوند که دیگران نیز دارای ذهن اند و می توانند باورهای خود را داشته باشند. یکی از اصلی ترین آزمون ها برای تشخیص نظریۀ ذهن یک بازی نمایشی است. در این بازی عروسکِ نخست با یک شکلات وارد صحنه می شود و آن را در یک جعبه پنهان می کند، سپس خارج می شود. سپس عروسک دوم وارد صحنه می شود، شکلات را از جعبه بیرون می آورد و در جای دیگری پنهان می کند و او نیز خارج می شود. در مرحله نهایی عروسک نخست مجدداً وارد صحنه می شود. در این لحظه از کودک پرسیده می شود که عروسکِ نخست کجا به دنبال شکلات خواهد گشت؟ کودکانی که بیش از چهار سال سن دارند و نظریه ذهن در آنان رشد کرده است به درستی به جعبه اشاره می کنند58، چون می دانند که عروسک نخست دارای ذهنی متفاوت از ذهن آنان است. آنان در حقیقت از دریچۀ خود به سؤال پاسخ نمی دهند بلکه از جانب عروسک نخست به مسئله نگاه می کنند. کودکان کمتر از چهار سال و همچنین افرادی که دچار درخودماندگی
اند59 توانایی تفکیک باور عروسک از باور خود را ندارند.60

به مرورزمان نظریۀ ذهن ابعاد دیگری به خود می گیرد. کودکان بعد از چهارسالگی می فهمند که خودشان وجود دارند و دیگران نیز دارای ذهنی مستقل اند. در گام سوم آنها درک خواهند کرد که دیگران می دانند که آنان می دانند که دیگران می توانند ذهن آنان را شناسایی کنند. این زنجیرۀ ذهن خوانی معمولاً بین شش تا هشت مرحله ادامه پیدا می کند.

این توانایی روان شناختی نقش پررنگ و مؤثری در اجتماعی شدن انسان ایفا کرده است. مسائلی مثل پیش بینی حملۀ متخاصمان، آرام کردن اعضای خانواده که با یکدیگر دچار تعارض شده اند، تهدید کردن مؤثر سایرین و ایجاد اتحاد بین گروه ها تنها مواردی از مسائل تکاملی است که نظریۀ ذهن در حل آنها موردِاستفاده قرار گرفته است.61
نظریۀ ذهن در شکل گیری جرایم نیز نقش عمده ای ایفا می کند و در اصطلاح مانند یک چاقوی دو لبه عمل می کند. توانایی در فریب دادن دیگران شاید مهم ترین اثر نظریۀ ذهن باشد. ما انسان ها در دروغ گفتن و گمراه کردن دیگران توانایی ویژه ای داریم و در موارد ضروری می توانیم از این توانایی روان شناختی خود استفاده یا سوءاستفاده کنیم و منافعی برای خود جلب کنیم یا ضرری را از خود دور کنیم. این مسئله مقدمه ای برای درک اثرات دوسویۀ یک نظریۀ تکاملی است.

۲-۲- همدلی، پیونددهنده عاطفی افراد به یکدیگر

پس از نظریۀ ذهن، در مرحلۀ دوم باید سازکاری وجود داشته باشد که به ما برای درک عاطفیِ هیجان های دیگران و نیز واکنش مناسب به این احساسات کمک کند. این سازکار تحت عنوان «همدلی» بخشی از دستگاه شناختی ما را شکل داده است.

خاستگاه همدلی در موجودات بسیار کهن است و احتمالاً به ضرورت حل مسئلۀ انطباقی پرورش فرزند بازمی گردد. در حقیقت کارکرد همدلی، حمایت از رابطۀ خویشاوندی میان افراد است. به خصوص حمایت از کودکان تا رسیدن آنها به سنی که بتوانند مستقل شوند62؛ اما همدلی در انسان ها محدود به روابط میان خویشاوندان نیست بلکه می تواند میان افرادی ایجاد شود که رابطۀ خویشاوندی با یکدیگر ندارند.

همدلی لازمۀ ایجاد رفتارهای همکارانه و مشترک است. پژوهش های حوزۀ روان شناسی تکاملی یافته های مهمی دراین ارتباط دارد که رفتارهای همکارانه و مشترکِ انسان، نقش کلیدی و مهم در بقای این موجود ایفا کرده است. همکاری در انسان ها شامل همکاری با خویشان و غیرخویشان می شود63
که به لحاظ تکاملی از اهمیت بسیاری برخوردار است.

همدلی عموماً یک عامل هیجانی در کاهش جرم به حساب می آید. پژوهش های فراوانی نشان می دهد سطح بالای همدلی مانع از ارتکاب رفتارهای مجرمانه می شود. چنانکه برخی از جرم شناسان تکاملی نقش همدلی در انسان را با نقش اقدامات وضعی در محیط مقایسه کرده اند. همان طور که پیشگیری وضعی می تواند زمینه های ارتکاب جرم را در محیط کاهش دهد همدلی هم می تواند انگیزه های رفتارهای مجرمانه را کاهش دهد64؛ اما همین سازکار شناختی ممکن است تبدیل به پاشنۀ آشیل افراد در فریب خوردن از مرتکبان جرایم سودمداری مانند کلاهبرداری شود.

مستندات تجربیِ همدلی به بررسی های حوزۀ رشدشناسی اخلاق در میان نوزادان و کودکان بازمی گردد. در آغاز ۱۸ ماهگی می توان شاهد شکل گیری رفتارهای همدلانه از جانب کودکان بود. این رفتارها ابتدا به شکل تلاش برای آرام کردن افراد ماتم زده، خود را بروز می دهد که گاهی اوقات همراه با هزینه هایی برای خود کودکان است. در آغاز دو سالگی کودکان در می یابند که خواهند توانست با مشارکت یکدیگر به یک هدف مشترک دست پیدا کنند. کودکان همچنین نسبت به نحوۀ توزیع منابع حساس اند و بی انصافی در نحوۀ توزیع را برنمی تابند. این حساسیت تنها شامل دریافت پایین تر از معمول نیست؛ کودکان حتی در صورت دریافت بالاتر از معمول نیز واکنش نشان می دهند.65
در سه سالگی، هنجارهای اجتماعی برای کودکان قابل درک می شود و آنان درک خواهند کرد که در برخی شرایط برخلاف میل خود مجبور به مشارکت در امور مشخص اجتماعی اند.

انسان ها در هنگام مواجهه با یک موقعیت همدلانه درگیر یک فعل وانفعال زیستی ـ عصبی می شوند نه یک انتخاب عقلانی.66 این واسطه های عصبی و هورمونی در هنگام کمک به دیگران احساس لذت ایجاد می کنند (لذت جویی) یا مانع از احساس رنج ناشی از عذاب وجدان می شوند (اجتناب از درد) که به شکل گیری چنین رفتارهایی کمک می کند.67
مطالعات نشان می دهد به دست آوردن یا هدیه دادن چیزی باارزش موجب فعال شدن بخش هایی از مغز می شوند که وظیفۀ ایجاد خوشنودی در افراد برعهده آنهاست. اگرچه این واسطه های زیستی ـ عصبی در محیط تکاملی انسان (گروه های کوچکی که همه یکدیگر را می شناسند) رفتار بهینه ای را رقم می زده و از معیارهای عقلانیت انطباقی برخوردار بوده است اما در محیط مدرن ممکن است به خوبی محیط تکاملی به مسائل پاسخ ندهند68
، چراکه همدلی درنتیجۀ انطباق انسان با مسائل انطباقی قدیمی او ایجاد شده و هنوز فرصت کافی برای هماهنگی با محیط پیچیدۀ امروزی فراهم نشده است.

۲-۳- هیجان انصاف سازکاری برای مهار سواری مجانی

یک موجود اجتماعی که از حساب خود برای دیگران هزینه می کند و طبیعتاً انتظار رفتار متقابل دارد، باید بتواند مانع از سوء استفادۀ افرادی شود که تنها برای گرفتنِ سود پیش آمده اند و قصدی برای پاسخ دادن به کمک یا فداکاری دیگران ندارند؛ به همین دلیل افراد باید توانایی تشخیص این موضوع را داشته باشند که در جامعه باید هر چیزی در جای درست خود قرار گیرد و هیچ کس به حق دیگری صدمه ای وارد نکند. این سازکار، همان چیزی است که تحت عنوان احساس انصاف معرفی شده است و به این پژوهش برای تبیین رفتار همکارانه کمک می کند.69
مستندات تجربی این احساس معمولاً به همراه هیجان همدلی ارائه می شود؛ چراکه این دو مفهوم پیوند زیادی با یکدیگر دارند. این شواهد تجربه های رفتاری انسان ها را موردِملاحظه قرار داده اند و ضمن بررسی موضوع همدلی به احساس انصاف نیز توجه کرده اند. تمرکز این پژوهش ها عمدتاً بر روی مشارکت، اعتماد و تنبیه (اعم از مجازات) استوار بوده و در جوامع غربی و غیر آن صورت پذیرفته است.

اصلی ترین نتیجه این پژوهش های رفتاری درمورد انسان این بوده است که به طورکلی انسان ها در تقابل با هم نوعان خود به ندرت تمایل به در نظر گرفتن منفعت فردی دارند؛ برعکس به نظر می رسد تمایل به بروز رفتارهای انصاف گرایانه و تعاملی شکل اصلی رفتارهای چندجانبه را دربرمی گیرد. این یافته ها با آنچه که در تبیین انتخاب عقلانی از رفتار انسان ارائه می شود همخوانی ندارد. همچنین شواهد از تمایل بالای همکاری هایی حکایت دارد که لزوماً برای خودِ افراد سودی به همراه ندارند. بخش دیگری از شواهد این پژوهش ها به تمایل بالای افراد به تنبیه کسانی اشاره می کند که در تقابل با سایرین رفتارهای منصفانه ای از خود بروز نداده اند. این تنبیه در پاره ای از مشاهده ها حتی با هزینه هایی برای شخص تنبیه کننده همراه بوده است. با افزایش احتمال تنبیه افرادی که تمایل به رفتار همکارانه ندارند، میزان مشارکت سایرین افزایش می یابد.70
باتوجه به اینکه این پژوهش ها در فرهنگ های متفاوتی انجام شده است می توان نتایج آن را به نحوی مشترک میان تمام جوامع در نظر گرفت.

شکل گیری سازکار انصاف در آدمیان اولین نشانه های خود را با باور عمیق به مفهوم عدالت مطلق بروز می دهد. مفهومی که در میان کودکان هم جا افتاده و عمیق است. «پیاژه»71
در حین تحقیقات خود در راستای تبیین نحوۀ شکل گیری و تحول رشد در افراد متوجه شد کودکان در اولین مرحله از رشد اخلاقی خود جهان را از منظر عدالت مطلق می نگرند. در یک آزمایش، او برای کودکان داستان پسری را تعریف کرد که پس از دزدی و در حین عبور از پل اتفاق ناگواری را تجربه می کند. بیشتر کودکان این اتفاق را نتیجۀ دزدی پسر می دانستند. در این مرحله که پیاژه به آن واقع گرایی اخلاقی می گوید کودکان میان قواعد اخلاقی و قواعد فیزیکی نوعی پیوند ایجاد می کنند و معتقدند طبیعت پاسخ رفتار اخلاقی منفی را خواهد داد.72
اما عقلانیت انطباقی چگونه به شکل گیری سرشتیِ احساس انصاف منتهی شده است؟ آزمون زیر تا حد زیادی پاسخ این سؤال را مشخص خواهد کرد:

در نظریه های تصمیم گیریِ عقلانی مبحثی تحت عنوان «بازیِ پیشنهاد نهایی»73
وجود دارد. فرض کنید شخص «الف» میزان مشخصی پول دارد. او باید پول را بین خود و شخص «ب» تقسیم کند. اگر شخص «ب» سهم در نظر گرفته شده برای خود را بپذیرد به هر دوی آنها پول تعلق خواهد گرفت اما اگر او این سهم را نپذیرد هیچ کدام پولی دریافت نخواهند کرد.

در یک نگاه صرفاً اقتصادی، توقع داریم پیشنهاد دهنده (شخص الف) سهم بیشتری برای خود طلب کند و حداقل میزان ممکن را به شخص «ب» پیشنهاد دهد. همچنین به لحاظ اقتصادی توقع داریم شخص «ب» هر پیشنهادی را بپذیرد؛ اما در کمال تعجب هم پیشنهاد دهنده ها سهم منصفانه ای پیشنهاد می دهند و هم تصمیم گیرنده ها اگر بین سهم خود و سهم تقسیم کننده تفاوت فاحشی وجود داشته باشد از پذیرفتن آن امتناع می کنند.74
در اینجا سوگیری های شناختی تکامل یافته، بر اساس قاعدۀ انتخاب عقلانی رفتار نمی کنند اما در یک دیدگاه انطباقی، در حال ارائۀ یک راه حل عقلانی برای یک پدیده اند: آنها بی عدالتی را تاب نمی آورند حتی اگر در منبع کسب پول سهیم نبوده باشند. این آزمایش تبدیل به یکی از شواهد علمیِ نقدکنندۀ نظریه های انتخاب عقلانی شد. نفع فردی که تبدیل به هویت اصلی نظریۀ انتخاب عقلانی شده است همیشه درجهت نفع فردی حرکت نمی کند75
؛ در بسیاری موارد نفع فردی درنتیجۀ توجه به منافع افرادِ دیگر فرصت تحقق می یابد.

٣- جرایم سودمدار به مثابه راهبردهای تقابلی

در این بخش به نقش سازکارهای تکاملی در ایجاد راهبردهای پایدار رفتاری اشاره می شود و اینکه رفتارهای متقلبانه ازجمله جرایم سودمداری مانند کلاهبرداری، خیانت در امانت و سرقت چگونه از دل چنین راهبردهای پایداری بروز می یابند. همان سازکارهایی که در شکل گیری رفتارهای پایدار همدلانه نقش ایفا می کنند نقش مهمی نیز در مهیا شدن ظرفیت های مرتبط با جرایم سودمدار دارد. نقش دوگانه و پویای این سازکارهای شناختی بر اساس معیارهای عقلانی قابل توجیه اند اما این عقلانیت از جنس عقلانیت انطباقی است نه عقلانیت اقتصادی.

۳-۱- قدمت شکل گیری راهبردهای تقابلی و تعاملی در جوامع بشری

رفتار اجتماعی انسان را می توان به صورت یک آونگ در نظر آورد که میان دو الگوی اصلی رفتاری در نوسان است؛ رفتار تقابلی و رفتار همدلانه. رفتار تقابلی ریشه ای دیرینه تر دارد و حاصل دوره ای از تکامل انسان است که هنوز گروه های اجتماعی گسترده شکل نگرفته بودند (شکل ۱). در این دورۀ نسبتاً کهن انسان های اولیه در گروه های کوچک سازماندهی می شدند و در ساوان های گستردۀ آفریقا به دنبال به دست آوردن منابع زیستی نسبتاً پایدار با سایر گروه های رقیب در کشمکشی دائمی به سر می بردند. در این دوره، رفتارهای تهاجمی و پرخاشگرانه می توانست به کسب منابع حیاتی بیشتری برای گروه کوچک منتهی شود، به همین دلیل رفتارهای رقابتی و قدرت طلبانه، الگوی غالبِ رفتار برای کسب منابع حیاتی بوده است. در یک دیدگاه تکاملی، مفهوم تعارض به معنی رقابت بر سر منابع است. رقابت به تعارض های منافعی بازمی گردد که در آن مالکیت یک فرد توسط فردی دیگر سلب می شود.76
انسان در گذشتۀ دور تکاملی خود در محیط پر تعارض می زیسته است؛ به این معنا که رقابت میان گروه های کوچک بر سر منابع و قلمرو بسیار زیاد بوده و توانایی های شناختی برای غلبه بر این مسائل از اهمیت بالایی برخوردار بوده است.

در مقابل، رفتارهای همدلانه و تعاملی محصول دوره ای نوین تر است. در محیط تکاملی نوین تر77، گروه های اجتماعی انسانی، فشار تکاملی زیادی را در اثر نامساعد شدن وضعیت بوم شناختی و غیرپایدار شدن منابع، تحمل می کردند. در دورۀ جدیدتر تکاملی، انسان ها به صورت گروه های شکارچی و جمع آورنده در کنار سایر گروه ها زیست می کرده اند. گروه های انسانی در شکار جانوران بزرگ با مشکلات بسیاری مواجه بودند چراکه شکار چنین جانورانی آسان نبوده و همچنین تعقیب و یافتن آنها نیز نیاز به برنامه ریزی و ممارست بسیار داشته است. به همین دلیل احتمال موفقیت در شکار بسیار پایین و احتمال اینکه بسیاری از گروه ها برای مدت زمان طولانی از یک شکار موفق محروم باشند، بسیار زیاد بوده است. این فشار طی صدها نسل منتهی به تغییراتی در دستگاه شناختی شد، به نحوی که به مرور رفتارهای همدلانه و مساوات گرایانه در انسان ها شکل گرفت. درنتیجه آنها می توانستند با همکاری، منابع محدود و دیریاب محیط را به دست آورند و میان یکدیگر تقسیم کنند.

در این دوره، فداکاری متقابل در گروه های انسانی نشو و نما یافت.78 درنتیجۀ شکل گیری رفتارهای همدلانه و همکارانه، رفتارهای مبتنی بر رقابت جویی تحت تأثیر قرار گرفت و تا حدی متعادل شد اما به طورکلی از میان نرفت. چنانکه هنوز هم می توانیم نشانه های وجود چنین تمایلی را در انسان ها جستجو کنیم. در محیط تکاملی نوین تر که خطرات کسب منابع حیاتی بالا و پایداری این منابع کم بود بقای انسان در گرو تقسیم عادلانه و با دقت منابعی بود که به دست می آمد. در این محیط جایی برای سواری مجانی79 و رفتارهای سوءاستفاده گرایانه نبود، چراکه هرگونه زیاده خواهی می توانست به بقای سایر افراد گروه لطمه بزند. ازهمین رو راهبردی در میان انسان ها شکل گرفت که تحت عنوان «معامله به مثل قوی80» شناخته می شود. این مفهوم به معنی تمایل بالا به تقسیم وظیفۀ اجتماعی برای همکاری با دیگران به شیوه مشابه است حتی اگر این اقدام هزینه های شخصی داشته باشد و همچنین به معنی وجود اراده به تنبیه افرادی است که قواعد همکاری را نقض می کنند حتی اگر تنبیه هزینه هایی برای افراد داشته باشد.»81 سازکارهایی که در بخش پیشین موردِ شناسایی قرار گرفت زمینه های روان شناختی ایجاد چنین راهبردی را فراهم کرده اند. شواهد تجربی مرتبط با نظریه های انتخاب عقلانی نیز وجود راهبردهای پایدار و بلندمدت همکاری در جامعه (با تأکید بر جوامع با نرخ بالای رفتار اخلاقی) را مورد ِتأیید قرار می دهند.82

۳-۲- پیوند میان راهبردهای تعاملی و تقابلی

ازآنجاکه رفتارهای نوع دوستانه و همدلانه در شرایطی به وجود آمده اند که احتمال تعامل و برهم کُنش اعضای یک گروه انسانی در آن بالا بوده است، درنتیجه احتمال سوءاستفاده و تقلب از جانب افراد گروه نیز قابل پیش بینی است. معیارهای عقلانی به خوبی نشان می دهند که راهبردهای همکارانه و پایدار همیشه احتمال تقلب را در خود دارند.83 تقلب توسط افرادی اتفاق می افتد که سیگنال های فداکاری ارسال می کنند اما در همکاری و تعامل ضعیف عمل می کنند؛ افرادی که اصطلاحاً توانایی یا تمایل بده ـ بستان اجتماعی ندارند.

اگر عدم تمایل سایرین نسبت به تعامل با این افراد ناشی از ضعف آنها در گردآوری منابع حیاتی باشد در این صورت یکی از راه های بقا برای آنان این است که وانمود به ارائۀ یک منبع حیاتی کنند تا از این طریق بتوانند یک رابطۀ تعاملی با سایر افراد گروه داشته باشند. این افراد در حقیقت وانمود می کنند که در حال پیشبرد یک راهبرد برد ـ برد هستند اما ازآنجاکه درنهایت چیزی ارائه نمی دهند یک راهبرد برد ـ باخت (حاصل جمع صفر) اتخاذ می کنند. در یک نگرش افراطیِ تکاملی شاید بتوان چنین راهبردی را یک راهبرد انگلی نامید.84

در یک دیدگاه تکاملی، دستگاهِ شناختی انسان به وسیلۀ سازکارهای روان شناختی تکاملی، راهبردهای رفتاری متنوعی در راستای ایجاد همکاری اجتماعی ایجاد می کند. سازکاری مانند نظریۀ ذهن به همان اندازه که توانایی ایجاد راهبردهای همکارانه را ایجاد می کند می تواند منتهی به اتخاذ راهبردهای غیرتعاملی نیز بشود. متقلبان می توانند با استفاده از این سازکار، رفتارهایی را شبیه سازی کنند که منتهی به بروز هیجان همدلی در بزه دیدگان احتمالی گردد. ازهمین رو ضروری است تا جای ممکن راهبرد متقلبانۀ خود را شبیه به راهبردهای همدلانۀ رایج در اجتماع کنند. درغیراین صورت بزه دیدگان احتمالی خواهند توانست با استفاده از سازکار انصاف، به غیرتعاملی بودن راهبرد آنان پی ببرند. نتیجه اینکه راهبردهای متقلبانه تنها می توانند با تقلید راهبردهای همدلانه به هدف خود دست یابند و درواقع کاملاً به این راهبردها گره خورده اند.

پیش فرض عمده ای که میان افراد و حتی بسیاری از روان شناسان رایج است چنین حکم می کند که همدلی بخشی از رفتارهای اجتماع محور است و برای سایرین هم پیامدهای مثبتی دارد؛ اما دقیقاً زمانی که همکاری تبدیل به یک راهبرد قابل اتکا می شود راهبردهای متقلبانه هم محمل مناسبی برای بروز می یابند. در اینجا می توان گفت همدلی و سوءاستفادۀ مالی، مانند دو متغیر وابسته به یکدیگر عمل می کنند.85

برای مثال راهبردهای مبتنی بر تقلب مانند کلاهبرداری را در نظر بگیرید: برای استفاده از چنین راهبردی نیاز است که انسان ها توانایی ذهن خوانی داشته باشند یعنی بتوانند حدس بزنند طرف مقابل به چه چیز فکر می کند و چه چیزهایی را متوجه شده است. این توانایی نیاز به بهره گیری از نظریه ذهن دارد. شاید این توانایی برای ما بدیهی به نظر برسد اما باید دانست که این سازکار روان شناختی پیچیده در بیشتر گونه ها مفقود است و گونه های اندکی الگوهای بسیار سادۀ آن را بروز می دهند؛ اما انسان ها به لطف این سازکار، قادرند ذهن طرف مقابل را تا چند مرحله بخوانند. در جرایم پیچیده مثل کلاهبرداری، ذهن خوانی می تواند تا هشت درجه هم پیش برود. این سازکار روان شناختیِ پیچیده در محیطی شکل گرفته است که انسان ها برای بقا، به دانستن این مسئله که چه داده هایی درست و چه داده هایی متقلبانه است نیاز داشته اند. همچنین توانایی فریب دادن در چنین محیطی یکی از ضروریات بقای انسان بوده است. چراکه افراد در هنگام نیاز می توانستند با استفاده از سازکار نظریۀ ذهن ضمن برانگیختن هیجان هایی مانند همدلی و احساس اطمینان، منابع مرتبط با بقا و تولیدمثل را برای خود تأمین نمایند.

تحقیقات نشان می دهد که ساختار اجتماعی فعالیت های تولیدی در جامعه، فرصت هایی را ایجاد می کند که سبب می شود سوءاستفاده به عنوان یک راهبرد برای کسب مالکیت مناسب باشد.86 به بیان دیگر این تحقیقات نشان می دهند میان راهبردهای ایجاد مالکیت در اجتماع و راهبردهای سلب مالکیت از دیگران پیوند و وابستگی متقابل وجود دارد؛ چراکه روش های مشروع ایجاد مالکیت با روش های نامشروع ایجاد مالکیت همبستگی دارند و این گونه نیست که این روش ها در تضاد با یکدیگر قرار داشته باشد.87

اگرچه افراد معمولاً به وسیلۀ مشارکت در فعالیت های تولیدی می توانند منافع مادی ایجاد کنند اما در پاره ای از وضعیت ها با سوء استفاده از فعالیت های دیگران، با راحتی بیشتری خواهند توانست منافعی برای خود جلب کنند. در چنین شرایطی سلب مالکیت از دیگران با استفاده از فشار، تحمیل غیرمشروع، فریب دادن و سرقت کردن به عنوان راهبردی برای به دست آوردن منابع ارزشمند، می تواند رفتاری انطباقی تلقی شود. در چنین فضایی می توان گفت جرایم علیه اموال اگرچه قابل پیش بینی اند اما اجتناب ناپذیر نیز خواهند بود و به نوعی محصول جانبی الگوهای بهنجار ساختار اجتماعی به حساب می آید. بسیاری از الگوهای رفتارهای مجرمانه علیه اموال بر الگوهای مشروع رفتارهای اقتصادی تکیه می کنند. در جوامع پویای امروزی حتی می توان گفت راهبردهای مشروع و نامشروع به صورت دائم در حال عوض کردن جایگاه خویش اند. روش های مشروع به شدت مستعد آسیب از جانب روش های نامشروع اند. همچنین روش های نامشروع به سرعت شناسایی می شوند و باید در خود تغییراتی ایجاد کنند.

۳-۳- بروز جرایم سودمدار از منظر نظریه بازی؛ نسخه تکاملی

در یک دیدگاه تکاملی می توانیم زمینۀ تعاملی حاکم میان روش های مشروع و نامشروع کسب منابع مالی را شکلی از نظریۀ بازی قلمداد کنیم. بر این مبنا استفاده کنندگان از راهبردهای مبتنی بر کسب مشروع منابع، برای مقابله با راهبردهای نامشروع مجبور ند به ابزارهای بازدارنده ای مثل مجازات و پیشگیری وضعی متوسل شوند. در مقابل، استفاده کنندگان از راهبردهای نامشروع برای دور زدن اقدامات بازدارنده، راهبردهای خود را بهبود می بخشند. این زنجیره تا زمانی که جامعه وجود دارد ادامه خواهد داشت. در این زنجیره، تفاوتی میان انتخاب آگاهانۀ راهبردهای رفتاری و انتخاب طبیعی این راهبردها توسط فشارهای بیرونی وجود ندارد. آنچه مسلم است اینکه اگر یکی از طرف های بازی راهبردهای خود را بهبود نبخشد بازی متوقف خواهد شد و دیگر امکان ادامه وجود ندارد. در اینجا ما شاهد گونه ای از «نبرد تسلیحاتی88» هستیم که در فرایندهای تکاملی بسیار معمول است.89 زمانی که چنین نبردی بین راهبردهای متقابل اما وابسته به یکدیگر شکل می گیرد تنها می توان دو پایان برای آن متصور بود. اول اینکه یک نوسان نامحدود از نتایج برد ـ برد در میان جمعیت به وجود آید و دوم اینکه نسبت ثابتی از راهبردهای مجرمانه در قبال راهبردهای مشروع به وجود آید. این تناسب به نفع راهبردهای مشروع است اما همیشه سهمی از راهبردهای نامشروع باقی خواهند ماند.90

یک دیدگاه جرم شناختیِ تکاملی که نیم نگاهی به مسائل مرتبط با جمعیت داشته باشد این توانایی را دارد که عوامل مؤثر در وقوع جرم را در دو مؤلفۀ بوم شناختی گرد آوری کنند. این دو مؤلفه شامل «ظرفیت قربانی در حفظ منابع»91 خود و نیز «ارزش منابع92» است. در این نگرش می توانیم نشانه های یک الگوی عقلانی را ببینیم. در حقیقت ما با هزینه و فایده مواجه هستیم که هزینه ها در میزان مقاومت هدف و فایده ها در ارزش هدف خلاصه شده اند. البته می توانیم تفاوت های موجود میان دیدگاه تکاملی معطوف به مؤلفه های بوم شناختی و دیدگاه انتخاب عقلانی را نیز مشخص کنیم. تفاوت نخست در تعریف ارزش است. ارزش در دیدگاه تکاملی مرتبط با بقا و افزایش زادگان تعریف می شود؛ پس مواردی مثل کسب موقعیت های جنسی کمیاب یا تلاش برای حفظ حیات فرزندان را نیز دربرمی گیرد اگرچه منابع مادی ملموس به شمار نمی رود. دوم اینکه به هیچ وجه آگاهانه یا غیرآگاهانه بودن رفتار کنشگر در مواجهه با منابع اهمیت ندارد؛ درنتیجه نمی توان با قاطعیت گفت که کنشگر توانایی تشخیص و محاسبۀ ارزش منابع را دارد یا نه. همیشه این تشخیص به واسطۀ توانایی های شناختی غیرمستقیم انجام می گردد که متضمن محاسبه در لحظه نیست.

در یک فضای تکاملی، نظریه های بازی فضای مستعدی برای ظهور و بروز خواهند یافت چراکه کنشگران موجود در یک محیط یا زیست بوم به دلیل اینکه دائماً با یکدیگر در تماس قرار دارند به صورت طبیعی به سمتی سوق خواهند یافت که بتوانند راهبردهایی را به صورت دراز مدت و به صورت بهینه پیاده سازی کنند. در یک جامعه همۀ افراد نمی توانند رفتارهای تهاجمی و یا سوءاستفاده گرایانه داشته باشند. این راهبردها بر روی اعتماد متقابل اکثریت افراد جامعه که رفتارهای تعاملی دارند سوار می شود. برای مثال در اجتماعی که پرداخت پول با فاصله کوتاهی بعد از خرید رواج دارد (برای مثال تست کردن موقت محصول) این فرصت که افراد بتوانند با فریب فروشنده کالایی تهیه کنند و مابازایی پرداخت نکنند افزایش می یابد، به گونه ای که می توان گفت سوءاستفاده بر اساس اعتماد شکل می گیرد، برای همین می توان گفت سوءاستفاده نوعی ترفند اعتماد93 است؛ یعنی زمانی می توانیم از اعتماد دیگران سوءاستفاده کنیم که پیش از آن اعتمادی در جامعه شکل گرفته باشد.

این درک از رفتارهای طرف مقابل بخشی از سازکارهای روان شناختی است که درنتیجه تکامل به دست آورده ایم.

در الگوهای تکاملی نظریه بازی، راهبردها این توانایی را دارند که خود را در محیط ثابت کنند و از یک کنشگر به کنشگر دیگر منتقل شوند. در حقیقت در ابتدا این انتخابِ طبیعی است که یک راهبرد را ازطریق حمایت از دستگاه شناختی دارندۀ آن ثابت می کند و امکان انتقال آن را به دستگاه های شناختی مشابه فراهم می کند.

حال باتوجه به توضیحات اشاره شده شاید بتوانیم تبیین کنیم که در جرایم سودمدار دقیقاً چه اتفاقی می افتد: انسان ها به صورت سرشتی تمایل به همکاری متقابل دارند و سازکارهایی مثل همدلی آنان را به سمت همکاری سوق می دهد، در کنار این یک سازکار روان شناختی دیگر به نام نظریۀ ذهن این امکان را فراهم می کند که افراد بتوانند متقلبان را شناسایی و اهداف آنان را پیش بینی کنند. درنهایت هم تمایل طبیعی افراد به انصاف از زیاده خواهی دیگران جلوگیری به عمل خواهد آورد؛ اما این راهبرد پایدار دارای نقاط آسیب پذیری زیادی است: اول اینکه افراد متقلب نیز از نظریۀ ذهن برای گمراه کردن دیگران استفاده می کنند، همچنین آنان به صورت دائم در حال همکاری با سایر افراد جامعه اند و تشخیص اینکه چه زمانی از راهبردهای نامشروع استفاده خواهند کرد در میان انبوهی از فعالیت های عادی چندان ساده نیست. از طرف دیگر سازکارهای روان شناختی قدیمی تر که رفتارهای خودخواهانه را در انسان ایجاد می کند همچنان می توانند در موقعیت های خاص مفید واقع شوند. این راهبردهای خودخواهانه و سلطه جویانه بیشتر توسط مردان بالغ جوان اتخاذ می شود چراکه ظرفیت ریسک پذیری بالاتر و خودکنترلی کمتری دارند. سازکارهای روان شناختی باستانی از راهبردهای تولیدمثلی زنانی که مردان متفاوت و خودخواه را جذاب تر می یابند (در شرایط محیطی که شانس کسب منابع مادی مشروع کم است) حمایت می کند. درنتیجه همیشه مقدار کوچکی از راهبردهای نامشروع در جامعه باقی خواهد ماند که می تواند از راهبردهای مشروع سوءاستفاده کند بدون آنکه این راهبردها را به کلی تحت تأثیر قرار دهد.

۴-۳- تبیین عدم غلبه راهبردهای مرتبط با جرایم سودمدار

اگر بخواهیم راهبردهای افراد را در مواجهه با یکدیگر ساده سازی کنیم، شاید درک این مسئله که چرا راهبردهای حاصل جمع صفر (در اینجا متقلبانه یا مجرمانه) نمی توانند در بلندمدت کارایی خود را حفظ کنند و به راهبردی غالب تبدیل شوند آسان تر باشد: در محیطی که افراد در تماس با یکدیگر قرار دارند فریب کاران تنها زمانی می توانند به راهبرد خود به عنوان یک راهبرد غالب ادامه دهند که کنشگرانی که رفتار همدلانه اتخاذ کرده اند نسبت به فریب خوردن بی تفاوت باشند. در این حالت، منطق تکاملی پیش بینی می کند فریب خوردگان به سرعت نابود شوند، چراکه تمام منابع مادی خود را در اثر غفلت، به فریب کاران واگذار خواهند کرد و ژن های این افرادِ ساده دل از میان جمعیت ژنتیک انسان ها منقرض خواهد شد. با منقرض شدن آنان از جمعیت، فریب کاران دیگر قربانی نخواهند داشت و مجبورند سراغ سایر افراد بروند که آنان نیز پس از یک بار فریب خوردن راهبرد خود را نسبت به فریب کاران تغییر خواهند داد و رفتار خود را باتوجه به وضعیت جدید تنظیم خواهند کرد. پس از آن فریب کاران مجبورند سر یکدیگر کلاه بگذراند! اما باتوجه به اینکه نخواهند توانست بازی متقلبانه خود را نسبت به سایر فریب کاران ادامه دهند، ناچار آنان نیز منقرض خواهند شد. درنتیجه در محیط هایی که احتمال برخورد دائمی وجود دارد تنها راهبرد عقلانی ممکن رفتار صادقانه و پرهیز از فریب خواهد بود؛ چنانکه گفته شده است صداقت خصوصیات یک راهبرد پایدار را دارد.94 یکی از دلایلی که عموم مردم به یکدیگر اعتماد می کنند و اصولاً فضای اجتماعی و مراودات اقتصادی برمبنای اعتماد متقابل استوار است95 این است که راهبرد صداقت به عنوان یک رفتار مطلوب در دستگاه شناختی اکثر افراد جای گرفته است. در حقیقت انسان ها بدون نیاز به محاسبه های عقلانی پیچیده و تنها با اعتماد به سرشت خود، صداقت را به عنوان یک رفتار اجتماعی مفید موردِاستفاده قرار می دهند. درنتیجه راهبردهای متقلبانه همیشه به عنوان یک راهبرد حاشیه ای در کنار راهبردهای صادقانه به عنوان راهبرد غالب به حیات خود ادامه می دهند و اتخاذکنندگان این راهبردها مجبورند دائماً روش های خود را تغییر دهند.

در جوامع بزرگ امروزی تصور رفتار متقلبانه دشوار نیست اما در جوامع کوچک گذشته (و حتی برخی جوامع امروزی مثل یک روستا) که افراد همه یکدیگر را می شناسند، اتخاذ راهبرد متقلبانه چندان راحت به نظر نمی رسد. پس چگونه راهبردهای متقلبانه ادامه یافته است؟ در این باره باید چند نکته را مدنظر قرار داد تا درک چگونگی بقای رفتار متقلبانه آسان شود: نخست اینکه رفتار آدمیان مطلقاً تعاملی یا مطلقاً متقلبانه نیست. انسان ها توانایی تغییر رفتارهای گوناگون دارند که شاید نتوان در یک لحظه به درستی تشخیص داد که طرف مقابل چه راهبردی اتخاذ خواهد کرد. دوم اینکه قضاوت افراد دربارۀ یکدیگر تنها بر اساس یک رفتار نیست؛ جایگاه و نقش افراد در اجتماع عامل تعیین کننده ای در واکنش دیگران نسبت به رفتار متقلبانه است. حتی این مسئله که فرد متقلب به چه خانواده ای تعلق دارد یا چه مردان و زنانی با او هم پیمان و دوست اند در برخورد افراد جامعه با وی مؤثر است. سوم اینکه رفتار متقلبانه همیشه قابلیت جابه جایی دارد. در پیشگیری وضعی گفته می شود که مرتکبان می توانند مکان ارتکاب جرم را تغییر دهند؛ اما مهم ترین دلیل مسئلۀ توانایی مرتکبان رفتارهای فریب کارانه در اصلاح روش ها، تغییر شگردها و بهبود ابزارها است. امری که منتهی به ادامۀ راهبردهای مجرمانه در رقابت با روش های تقلب یابی و تنبیه متقلبان شده است. به همین خاطر است که راهبردهای مرتبط با جرایم سودمدار در طول تاریخ وضعیتی پویا داشته اند و دائماً در حال نزدیک کردن خود به راهبردهای صادقانه و باورپذیرتر کردن خود بوده اند.

نتیجه

نظریه های انتخاب عقلانی به عنوان یکی از قوی ترین نظریه ها در تبیین جرایم سودمدار موردِشناسایی قرار گرفته اند، چراکه از مرتکب یک جرمِ مالی انتظار می رود همیشه به سود و زیان رفتار خود توجه ویژه ای داشته باشد. این فرض تا حدی با واقعیت منطبق است. اگر فرض کنیم که همۀ افراد جامعه به نفع خود توجه می کنند و با خودمحوری رفتار می کنند می توانیم انتظار داشته باشیم که افراد با محاسبه های ذهنی عمیق و دقیق ضمن تشخیص سود و زیان اقدام به ارتکاب جرایم مادی کنند. با این اوصاف، بخشی از عقلانیت اقتصادی با واقعیت انسان همخوانی چندانی ندارد. انتخاب عقلانی نمی تواند این موضوع را تبیین کند که چرا الگوی غالب رفتار انسانی، رفتارهای فرصت طلبانه نیست بلکه رفتارهای همکارانه است. مشکل اصلیِ نظریه های انتخاب عقلانی در تبیین جرایم سودمدار در درکی است که این نظریه ها از فرایند تصمیم گیری مجرمانه ارائه می دهند. این نظریه ها بنای خود را بر تبیین فرایند ارتکاب جرم قرار داده اند اما هرگز سازکار شناختی قابل دفاعی از انسان اقتصادی ارائه نداده اند.

در نقطۀ مقابل، این پژوهش بر این باور است که برای درک فرایند تصمیم گیری مجرمانه ابتدا باید از سازکارهای شناختی انسان شروع کرد. برای تبیین صحیح چرایی و چگونگی ارتکاب جرایم سودمدار، این پژوهش ابتدا سازکارهایی را شناسایی کرده است که در شکل گیری رفتارهای اجتماعی نقش دارند. سازکارهایی مثل نظریۀ ذهن، هیجان همدلی و هیجان انصاف. در مرحله دوم چرایی شکل گیری این سازکارها شرح داده شده و مشخص شده است که این سازکارها نقش مهمی در حیات اجتماعی انسان ها و درنتیجه افزایش شایستگی آنان ایفا کرده است. در مرحله سوم تبیین شده است که جرایم سودمدار چگونه خود را به راهبردهای همکارانه متصل کرده اند و مرتکبان این جرایم چگونه از فرصتی که این راهبردها در اختیارشان قرار می دهد به نفع خود استفاده می کنند.

این پژوهش چنین پیشنهاد می کند که سازکارهای روان شناختی تکاملی مانند نظریه ذهن، همدلی و احساس انصاف، در راستای کمک به انطباق انسان با محیط زیست پیچیدۀ او، ازطریق ایجاد راهبردهایی مانند «فداکاری متقابل» و «معامله به مثل قوی»، زمینۀ ذهنیِ لازم را برای اتخاذ رفتارهای همکارانۀ پایدار، به وجود آورده اند. رفتارهای همکارانه، قطعاً بدون وجود سازکارهای روان شناختی مناسب دوام نمی یافتند؛ اما همین سازکارها، ابزار روان شناختی کافی برای فرصت طلبی را نیز در اختیار افراد قرار داده اند؛ چراکه تنها درصورت درک صحیح و دقیق از چگونگی عملکرد راهبردهای همکارانه است که می توان آنها را شبیه سازی کرد و یک راهبرد فرصت طلبانه را اجرا کرد. راهبردهای فرصت طلبانه به افرادی که توانایی یا تمایل برای برقراری ارتباط اجتماعی مؤثر ندارند کمک می کند که بتوانند منابع موردِنیاز برای بقا و تولیدمثل را فراهم آورند. نظریۀ ذهن به همان اندازه که به افراد در ایجاد ارتباط اجتماعی کمک می کند این امکان را نیز فراهم می کند که با ذهن خوانی بتوانند دیگران را فریب دهند. همچنین احساس همدلی همان گونه که زمینۀ روان شناختی کافی برای کمک به دیگران را فراهم می کند، می تواند تبدیل به نقطه ضعفی در برابر راهبردهای افراد فرصت طلب گردد و منتهی به عملکرد نامناسب سازکار احساس انصاف شود. درنتیجه باید گفت راهبردهای منتهی به جرایم سودمدار، راهبردهای حاصل جمع صفری هستند که از دل راهبردهای پایدار همکارانه و حاصل جمع مثبت به وجود آمده اند و علی رغم اینکه نمی توانند راهبرد غالب شوند اما همیشه فرصت شیوع نسبی دارند. همچنین این راهبردها با راهبردهای پایدارِ مشروع در یک نبرد تسلیحاتی دائم به سر می برند. درنهایت نیز این پژوهش اشاره می کند که این راهبردها کاملاً بهنجار تلقی می شوند و هیچ نشانه ای از استثنایی بودن یا کج روی در مرتکبین آنها مشاهده نمی شود.

این پژوهش پیشنهاد می کند روان شناسی تکاملی درزمینۀ تبیین جرایم سودمدار می تواند مکملی برای نظریه های انتخاب عقلانی محسوب شود و به تبیین هر چه بهتر این جرایم کمک کند. دیدگاه عقلانیت انطباقی نقش مهمی در قوی تر شدن نظریه های عقلانی ازجمله نظریۀ بازی ها دارد و باتوجه به تجربی تر بودن روش، می تواند به واقعی تر شدن فرضیه های مرتبط با نظریه های انتخاب عقلانی کمک شایانی کند.


1. Lombroso C.

2. راب وایت و فیونا هینز، جرم و جرم شناسی، ترجمه علی سلیمی (تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۲)، ۱۱۱.

3. atavism

4. سطح تبیین نظریه انتخاب عقلانی و تکاملی، خرد است.

5. Instrumental Crimes

6. Adaptive Rationality

7. Martie Halston et al., “Adaptive rationality: An evolutionary perspective on cognitive bias”, Social Cognition (2009): 755.

8. Evolutionary Psychology

9. ادوارد ویلسون، سوسیوبیولوژی: تلفیق نوین، ترجمه عبدالحسین وهاب زاده. (مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد. ۱۳۹۲)

10. Evolved Psychological Mechanisms

11. شکل ۱- روش روان شناسی تکاملی تعاملی و سلسله مراتبی است. روش روان شناسی تکاملی تعاملی و سلسله مراتبی است. به این معنی که هر تبیین بر لایه ای دیگر از تبیین استوار است. در این روش ابتدا روانشناسی تکاملی و عقلانیت حاکم بر آن اشاره می شود و سپس سازکارهای روان شناختی مرتبط با رفتارهای تعاملی معرفی می شوند و درنهایت تبیین می شود که رفتارهای مجرمانۀ سودمدار چگونه از دل این سازکارها به وجود آمده اند.

12. Tooby J.

13. Casmides L.

14. انتخاب طبیعی یکی از اصول مبنایی نظریۀ تکامل است. چنانکه نظریۀ داروین در ابتدا تحت عنوان نظریۀ انتخاب طبیعی شناخته می شده است. داروین انتخاب طبیعی را اصل و سازکار تکامل و روش پیدایش انواع تلقی کرده است (چارلز داروین، منشأ انواع، ترجمه نورالدین فرهیخته (تهران: نگارستان کتاب، ۱۳۸۹)، ۱۱۹). انتخاب طبیعی در حقیقت حفظ تغییراتی است که به نفع حاملان آنهاست و حذف انواعی که نمی توانند تغییرات را تحمل کنند (محمود خاتمی، مدخل فلسفه تکامل زیستی (تهران: علم، ۱۳۹۶)، ۱۷۸).

15. کارترایت، جان، تکامل و رفتار انسان، ترجمه بهزاد سروری خراشاد (مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد، ۱۳۹۴)، ۷۲.

16. Evolved Psychological Mechanisms

17. جان توبی و لدا کاسمیدز، روانشناسی تکاملی، ترجمه جواد حاتمی و هاشم صادقیه (تهران: بینش نو، ۱۳۹۱)، ۳۸.

18. Behaviorism

19 .Blank Slate

20. استیون پینکر، لوح سفید، انکار مدرن ذات بشر، ترجمه بهزاد سروری (تهران: نگاه معاصر، ۱۳۹۴)، ۳۱.

21. Daly M.

22. Wilson M.

23. Kanazawa S.

24. این رشته برای نخستین بار توسط «والش» و «بیور» معرفی شد. جرم شناسی زیستی اجتماعی به سه بخش عمده تقسیم می شود، نخست جرم شناسی مبتنی بر ژنتیک رفتاری، دوم جرم شناسی عصب روان شناختی و سوم جرم شناسی مبتنی بر روان شناسی تکاملی.

25 آنتونی والش و کوین بیور، جرم شناسی زیستی ـ اجتماعی، جهت گیری های نوین در نظریات و مطالعات، ترجمه مریم مهذب (تهران: نشر میزان، ۱۳۹۶)، ۳۳.

26. Environment of Evolutionary Adaptation

27. Wim Bernasco, Jean-Louis Van Gelder and Henk Elffers [eds.], The Oxford Handbook of Offender Decision Making (New York: Oxford university press, 2017), 50.

28. Adaptive Problems

29. David Lewis et al., “Evolutionary psychology: A how-to guide.” American Psychologist (2017): 355.

30. والش و بیور، پیشین، ۳۳.

31. در این جدول فرایند شکل گیری تصمیم گیری نمایش داده شده است. عقلانیت انطباقی درنتیجۀ انتخاب طبیعی و به صورت ناخودآگاه در محیط انطباقی تکاملی شکل گرفته است. این عقلانیت، منتهی به ایجاد سازکارهای روان شناختی شده است که نقش واسط میان ضرورت های مرتبط با بقا و تصمیم گیری را ایفا می کنند.

32. Beccaria C.

33. Bentham J.

34. Mill J. S.

35. مهدی صبوری پور، عقلانیت در ارتکاب جرم. (تهران: نشر میزان، ۱۳۹۸)، ۵۰.

36. Economic Rationality 

37. Bill McCarthy and Ali Chaudhary, “Rational Choice Theory and Crime”, In Encyclopedia of Crime and Criminal Justice, ed. . D. Brunisma and D. Weisburd, (New York: Springer, 2014), 2.

38. Intentionality

39. عباد تیموری و دیگران، «نقد انتخاب عقلانی از منظر رویکردهای رقیب: اقتصاد رفتاری، آزمایشگاهی و علوم مغزی»، پژوهش های اقتصادی ایران ۲۲(۷۳)(۱۳۹۶)، ۱۰.

40. صبوری پور، پیشین، ۴۱.

41. McCarthy and Chaudhary, (op. cit.), 3.

42. صبوری پور، ، پیشین، ۱۰۵؛ محسن رنانی و دیگران، «نقد عقلانیت کلاسیک؛ رویکرد عقلانیت محدود (مرزبندی شده) سایمون»، اقتصاد تطبیقی ۲(۶)(۱۳۹۵)، ۸۳.

43. جیمز مارچ، درآمدی بر علم تصمیم گیری، ترجمه ابراهیم افشار (تهران: نی، ۱۳۹۶)، ۲۰.

44. Good Enough Theory

45. Bernasco, Van Gelder & Elffers, (op. cit.), 47.

46. Utility

47. Fitness

48. جهاندار اکبری و دیگران، «فلسفة سلب حیات با نگاهی بر حقوق کیفری ایران»، پژوهش حقوق کیفری ۳(۱۳۹۹)، ۱۵.

49. Edward H. Hagen et al. “Decision Making What Can Evolution Do for Us?” In evolution and the mechanisms of decision making, ed. Peter Hammerstein and Jeffrey R. Stevens, (Cambridge: MIT Press, 2012), 103.

50. مایکل ریدلی، تکامل، ترجمه عبدالحسین وهاب زاده (مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد، ۱۳۹۱)، ۹۱.

51. معنای شایستگی در تکامل ارتباطی به معنای ارزشی آن ندارد.

52. A Theory of Mind

53. Empathy

54. The Sense of Fairness

55. Jason Roach and Ken Pease, Evolution and Crime (New York: Routledge, 2013), 31.

56. Herbert Gintis and Dirk Helbing, “Homo Socialis: An Analytical Core for Sociological Theory.” Review of Behavioral Economics 2(2015): 3.

57. علی مشهدی، «نظریۀ ذهن رویکردی جدید به روانشناسی تحولی»، تازه های علوم شناختی ۳(۵)(۱۳۸۲)، ۷۱.

58. Evan Westra and Peter Carruthers, Theory of Mind, In Behavioral Science and Psychology, ed. Todd K. Shackelford and Viviana A. Weekes-Shackelford, (Cham: Springe, 2016), 3.

59. Autism

60. پینکر، پیشین، ۷۱.

61. David Buss, Evolutionary psychology: the new science of the mind (Boston: Pearson, 2016), 399.

62. Roach and Pease, op. cit., 30.

63. Russil Durrant and Tony Ward, Evolutionary criminology: towards a comprehensive explanation of crime, (Amsterdam: Academic Press, 2015), 92.

64. Roach and Pease, op. cit., 33.

65. Durrant and Ward, op. cit., 101.

66. آنتونی داماسیو، خطای دکارت؛ عاطفه، خرد و مغز انسان، ترجمه رضا امیررحیمی (تهران: مهرویستا، ۱۳۹۱)، ۲۵۹.

67. برای بررسی بیشتر شاخص های بدنی در شکل دهی به انتخاب و تصمیم گیری نک: داماسیو؛ پیشین، ۲۵۹- ۲۹۶.

68. Hopcroft, Rosemary L. (Ed.). The Oxford Handbook of Evolution, Biology, and Society. Edited by Rosemary L Hopcroft. New York: Oxford University Press, 2018. 407.

69. Roach and Pease, op. cit., 27.

70. Durrant and Ward, op. cit., 101.

71. Piaget J.

72. محمدرضا جهانگیر زاده، «دیدگاه های شناختی تحولی در رشد اخلاقی»، معرفت اخلاقی ۴(۱۳۹۰)، ۱۱۴.

73. The Ultimatum Game

74. Roach and Pease, op. cit., 43.

75, محمدرضا جوادی یگانه، «رویکرد جامعه شناسانه نظریه انتخاب عقلانی»، راهبرد فرهنگ ۳(۱۳۷۸)، ۶۱.

76. Martin Daly and Margo Wilson, “Crime and Conflict: Homicide in Evolutionary” Psychological→ Perspective 22(1997): 54.

77. دوره نوین تر تحت عنوان پلیو پلئوستوسن (Plio-Pleistocene) شناخته می شود که بین ۵ میلیون سال تا ۱.۸ میلیون سال پیش در جریان بوده است. این دوره در حقیقت از دو دورۀ پلیوسن و پلیوستوسن تشکیل شده است.

78. Hopcroft (Ed.), op. cit., 405.

79. Free Riding

80. Strong Reciprocity

81. Durrant and Ward, op. cit., 103.

82. سالار جلیل پور و دیگران، «معرفی و ارزیابی مدل رفتاری جدید در اتخاذ رفتارهای اخلاقی پایدار بر پایه تئوری انتخاب عقلانی»، نظریه های کاربردی اقتصاد ۱(۱۳۹۷)، ۷۷.

83. الگزاندر روزنبرگ و دانیل مک شی، درآمدی معاصر بر فلسفه زیست شناسی، ترجمه پریسا صادقیه (تهران: پیام امروز، ۱۳۹۲)، ۳۳۵.

84. Hopcroft (Ed.), op. cit., 409.

85. Roach and Pease, op. cit., 33.

86. Lawrenve Cohen, Bryan Vila and Richard Machalek, “Expropriative crime and crime policy: An evolutionary ecological analysis” Journal of Scandinavian Studies in Criminology and Crime Prevention 4(2)(1995): 199.

87. Ibidom

88. Arms Race

89. Ibid, 471.

90. مثال معروف رفتار شناسان از رفتارهای سوءاستفاده گرانه که در تناسبی پایین به پایداری می رسند مربوط به فاخته است. فاخته ها برای بزرگ کردن فرزندان خود هزینه ای نمی پردازند و اصولاً مراقبت والدینی انجام نمی دهند و به جای آن تخم خود را در لانۀ پرندگان دیگر مثل سسک نیزار قرار می دهند. به این ترتیب سسک نیزار فرزندی را بزرگ می کند که به او تعلق ندارد. این رفتار با خودخواهی ژن ها در حفظ بقای خود هماهنگی ندارد. پاسخ به این سؤال که چرا تکامل به چنین رفتارهایی که در ظاهر غیربهینه است پایان نداده است تا حد زیادی به راهبردهای مجرمانه در کسب منابع مادی پیوند دارد: پرنده هایی مثل سسک نیزار دقیقاً از همان سازکاری ضربه می خورد که بقای ژن های او را تضمین می کند.← سازکار بسیار ساده است: سسک های علفرار خصوصیات اولین جوجه ای را که در لانه ببینند در حافظه ذخیره می کنند و تا پایان حیات خود، از جوجه هایی که چنین خصوصیاتی داشته باشند مراقبت می کنند. این سازکار به صورت معمول موجب بقای سسک ها می شود اما در مواردی محدود نیز نتیجۀ عکس می دهد و این پرندگان را در معرض جوجه گذاری انگلی فاخته قرار می دهند. این سازکار برای گونۀ آنها بهینه است و درصد بالای موفقیت به همراه دارد؛ اما یک راهبرد سوءاستفاده گرانه توانسته است در حجمی محدود که به منافع سسک های علفزار آسیب نمی زند به سوءاستفاده خود ادامه دهد و به پایداری برسد.

91. Resource Holding Potential (RHP)

92. Resource Valuation (RV)

93. Confidence Trick

94. Christophe Heintz, Mia Karabegovic and Andras Molnar, “The Co-evolution of Honesty and Strategic Vigilance”, Frontiers in Psychology 7(2016): 1.

95. پس از بیان این سطور شاید اولین چیزی که به ذهن مخاطب آید این نکته باشد که آیا واقعاً روابط اجتماعی انسان ها بر اساس اعتماد است؟ پس این حجم از سختگیری در تنظیم قرارداد و ارزیابی های دائم از طرف مقابل برای انجام یک معامله اقتصادی نشانۀ چیست؟ نباید فراموش کرد که انسان ها به نسبت سایر پستانداران رفتارهای روادارانۀ گسترده تری دارند که ما به دلیل خو گرفتن، معمولاً به آنها توجه نمی کنیم.

 

 

الف) منابع فارسی
- اکبری، جهاندار، محمد آشوری، محمدعلی اردبیلی و علی صفاری. «فلسفه حیات با نگاهی بر حقوق کیفری ایران». پژوهش حقوق کیفری 3(1399): 9-41.
- پینکر، استیون. لوح سپید. ترجمه دانیال قارونی و بهزاد سروری. چاپ اول. تهران: نگاه معاصر، 1394.
- توبی، جان و لدا کاسمیدز. روان‌شناسی تکاملی. ترجمه جواد حاتمی و هاشم صادقیه. چاپ اول. تهران: بینش نو، 1391.
- تیموری، عباد، محسن رنانی و عبدالحمید معرفی محمدی. «نقد انتخاب عقلانی از منظر رویکردهای رقیب: اقتصاد رفتاری، آزمایشگاهی و علوم مغزی». پژوهش‌های اقتصادی ایران 22(73)(1396): 1-43.
- جلیل‌پور، سالار، محمدعلی متفکر آزاد، حسن آقانظری و زهرا کریمی، «معرفی و ارزیابی مدل رفتاری جدید در اتخاذ رفتارهای اخلاقی پایدار بر پایه تئوری انتخاب عقلانی». نظریه‌های کاربردی اقتصاد 1(1397): 53-82.
- جوادی یگانه، محمدرضا. «رویکرد جامعه‌شناسانه نظریه انتخاب عقلانی». راهبرد فرهنگ 3(1387): 33-64.
- جهانگیر زاده، محمدرضا. «دیدگاه‌های شناختی تحولی در رشد اخلاقی». معرفت اخلاقی 4(1390): 101-122.
- خاتمی، محمود. مدخل فلسفه تکامل زیستی. چاپ اول. تهران: علم، 1396
- داروین، چارلز. منشأ انواع. ترجمه نورالدین فرهیخته. چاپ دوم. تهران: نگارستان کتاب، 1389.
- داماسیو، آنتونیو. خطای دکارت. ترجمه رضا امیررحیمی. چاپ اول. تهران: انتشارات مهر ویستا، 1391.
- ریدلی، مایکل، تکامل. ترجمه عبدالحسین وهاب زاده. چاپ اول. مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد، 1391.
- روزنبرگف، آلگزاندر و دانیل دبلیو مک‌شی. درآمدی معاصر بر فلسفه زیست‌شناسی. ترجمه پریسا صادقیه. چاپ اول. تهران: پیام امروز، 1392.
- رنانی، محسن، حامد سرمدی و مجید شیخ انصاری. «نقد عقلانیت کلاسیک؛ رویکرد عقلانیت محدود (مرزبندی شده) سایمون»، اقتصاد تطبیقی 2(6)(1395)، 71- 93.
- صبوری پور، مهدی. عقلانیت در ارتکاب جرم. چاپ اول. تهران: نشر میزان، 1398.
- کارترایت، جان. تکامل و رفتار انسان. ترجمه بهزاد سروری خراشاد. چاپ دوم. مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد، 1394.
- کربز، ج و دیویس، ان. مقدمه‌ای بر اکولوژی رفتار. ترجمه عبدالحسین وهاب زاده. مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد، 1387.
- مارچ، جیمز. درآمدی بر علم تصمیم‌گیری. ترجمه ابراهیم افشار. چاپ اول. تهران: نی، 1396.
- مشهدی، علی. «نظریۀ ذهن رویکردی جدید به روان‌شناسی تحولی». تازه‌های علوم شناختی 3(5)(1382): 70-83.
- مگوایر، مایک، راد مورگان و رابرت رینر. دانشنامه جر‌شناسی آکسفورد. ترجمه حمیدرضا ملک‌محمدی. جلد اول. چاپ اول. تهران: میزان، 1389.
- والش، آنتونی و کوین بیور. جرم‌شناسی زیستی ـ اجتماعی جهت‌گیری‌های نوین در نظریات و مطالعات. ترجمه مریم مهذب، چاپ اول. تهران: نشر میزان، 1396.
- وایت، راب و فیونا هینز. جرم و جرم‌شناسی. ترجمه علی سلیمی. چاپ ششم. تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1392.
- ویلسون، ادوارد. سوسیوبیولوژی: تلفیق نوین. ترجمه عبدالحسین وهاب‌‌زاده. چاپ اول. مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد، 1384.
ب) منابع خارجی
- Bernasco, Wim, Jean-Louis Van Gelder and Henk Elffers. The Oxford handbooks in criminology and criminal justice. New York: Oxford university press, 2017.
- Buss, David. Evolutionary psychology: the new science of the mind. 5th Ed. Boston: Pearson, 2016.
- Buss, David. “The Evolutionary Psychology of Crime.” Journal of Theoretical and Philosophical criminology 1(1)(2012): 90-98.
- Buss, David, Todd Shackelford and William McKibbin. “The Mate Retention Inventory-Short Form (MRI-SF).” Personality and Individual Differences 44(2008) 322-334.
- Cohen Lawrenve, Vila Bryan and Machalek Richard. “Expropriative crime and crime policy: An evolutionary ecological analysis.” Journal of Scandinavian Studies in Criminology and Crime Prevention, January 4(2)(1995): 197-219.
- Cohen, L.E. and R. Machalek. “A general theory of expropriative crime: An evolutionary ecological approach.” American Journal of Sociology 4(2)(1988): 465-501.
- Daly, Martin and Margo Wilson. “Crime and Conflict: Homicide in Evolutionary.” Psychological Perspective. Crime & Justice 22(1997): 51-100.
- Durrant, Russil and Tony Ward. Evolutionary criminology: towards a comprehensive explanation of cirme. Amsterdam: Academic Press, 2015.
- Gintis H. and D. Helbing “Homo Socialis: An Analytical Core for Sociological Theory.” Review of Behavioral Economics 2(2015): 1–59.
- Hagen, Edward H., Nick Chater, Charles R. Gallistel, Alasdair Houston, Alex Kacelnik, Tobias Kalenscher, Daniel Nettle, Danny Oppenheimer and David W. Stephens. Decision Making What Can Evolution Do for Us? In evolution and the mechanisms of decision making, edited by Peter Hammerstein and Jeffrey R. Stevens. Cambridge: MIT press, 2012.
- Halston, Martie, Gregory Bryant, Andreas Wilke, David Frederick and Andrew Galperin. “Adaptive rationality: An evolutionary perspective on cognitive bias.” Social Cognition 5(27)(2009): 733-763.
- Heintz, Christophe, Mia Karabegovic and Andra  Molnar. “The Co-evolution of Honesty and Strategic Vigilance.” Frontiers in Psychology 7(2016): 1-14.
- Hopcroft, Rosemary L. (Ed.). The Oxford Handbook of Evolution, Biology, and Society. Edited by Rosemary L Hopcroft. New York: Oxford University Press, 2018.
- Lewis, D. L. Al-Shawaf, D. Conroy-Beam, K. Asao, and D. Buss. “Evolutionary psychology: A how-to guide.” American Psychologist 4(72)(2017): 353–373.
- McCarthy, Bill and Ali Chaudhary, Rational Choice Theory and Crime, In Encyclopedia of Crime and Criminal Justice, edited by Brunisma D. and Weisburd D. New York: Springer, 2014.
- Schubert, Johannes. Environmental Adaptation and Eco-cultural Habitats: A coevolutionary. Abingdon: Routledge, 2016.
- Roach, Jason and Ken Pease. Evolution and Crime. 1st Ed. New York: Routledge, 2013.
- Tooby, John and Leda Cosmides. Ecological rationality and the multimodular mind. Center for Evolutionary Psychology Technical Report. Santa Barbara: University of California, 1992.
- Westra, Evan and Peter Carruthers. “Theory of Mind”, ehavioral Science and Psychology, edited by Todd K. Shackelford and Viviana A. Weekes-Shackelford. Cham: Springer, 2016.
- Walsh, Anthony and Kevin M. Beaver. Biosocial Criminology. 1st Ed. New York: Routledge, 2008.